سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بارالها! به عزّت و جلالت سوگند، چنان تو را دوست دارم که شیرینی آن، در دلم استوار گشته است . هرگز جان های کسانی که تو را به یگانگی می پرستند، به این باور نمی رسند که تو دوستانت را دشمن می داری. [امام علی علیه السلام ـ در نیایشش ـ]
 
شنبه 86 بهمن 27 , ساعت 10:21 صبح

(ما بندگان ضعیفیم. ما بندگان گناهکاریم. ما هیچ نداریم. هر چه هست تویی. اگر گناه می کنیم، از سر جهل است، تو بر ما ببخش.) عجب از آن که پروردگارمان ما را از عالم عدم، به هستی آورد. بدون اینکه عبادتی کنیم، بدون اینکه سختی ای بکشیم، نعمت پدر و مادر را داد. از نبات گذرمان داد. زمان گذشت، از آن هم عبور کردیم. در تمام این مراحل، که عقل محاسبه گر و شکاک کنونی ما وجود نداشت، خدا مواظب ما بود و لطف او شامل حال ما بود. در عالم کودکی که بودیم، از بسیاری از خطر ها ما را حفظ کرد و به اینجا رساند. حالا که به اینجا رسیدیم نگران رزق و روزی مان باشیم؟ حالا که بیشمار مراحل را به کمک او، به فضل او طی کردیم، بجای نگران بودن درباره ی رضایت یا عدم رضایت او، به فکر این هستیم که خانه ی دوران پیری بسازیم؟ وظیفه ی ما اگر زندگی برای عاقبت بخیری است، پس چرا مثل یک بی خدا فکر می کنیم؟ طرز فکر ما، طرز زندگی ما، امیال و آرزوهای ما حتی کمتر از خواسته های دنیایی یک انسان بی دین است !!! باید به خود بیاییم. دنیا رو، پل برای رنگ خدایی گرفتن خود، قرار بدهیم. برای خودمون داریم مدارک و شواهد جور می کنیم که اونها شهادت بدهند که ما در دنیا بی فکر بودیم !!! نعمت بود، اما غافل بودیم. قیام برای ترک رذیلت ها کجا رفته؟ تقویت اراده برای کسب فیض های الهی مان کجا رفته؟ جستجو و کنکاش مداوم، برای کشف رمز و راز خلقت کجا رفته؟ همه دوست داریم چند دقیقه ای با خدا صحبت کنیم و او از ما از راز عالم بگوید اما قرآن را نمی خوانیم. همه دوست داریم هم-صحبت صورت به صورت خدا شویم و بی پرده با او سخن بگوییم. واقعا فهمیدیم؟ که خدا صورت ندارد و همه ی عالم صوت و صورت اوست؟ آیات الهی را می گویم، همه شعر و سخن خدا هستند اما نه در قالب اصوات. به صدای این دنیایی که در اون هستیم گوش دادیم !!! تا مستقیم تر صدای او را بشنویم؟ تلاش برای تزکیه ی در علومی که فرا گرفتیم، کجاست؟ پیش خود یک بار، دلیل این مسائل را، اندیشه کنیم !!!‏بعضی ها می دانند، و می فهمند و معلومات دارند، اما چرا هر چه دانا تر می شوند، زجر آور تر می شوند؟ آیا اون پدیده که ما دانا شدن می پنداریم، دانایی الهی است؟ زجرآور شدن انسان دانا بخاطر تکبرش نیست؟ او اگر متکبر نمی شد و با تمام وجود درک می کرد که چیزی نمی داند، انقدر تلاش می کرد تا شب و روز ها به او بگویند: تو بیش از ما بیداری .... بمیرید قبل از اینکه بمیرید. و محاسبه کنید قبل از اینکه به حساب تان برسند را همه شنیده ایم، اما هر کاری که می کنیم و تدبیر هایی که می کنیم، واقعا داریم این ها رو در نظر می گیریم؟ نمی دانم.

اقتباس از کتاب جنود عقل و جهل امام خمینی - یاد خمینی با تفکر در مکتوباتش



لیست کل یادداشت های این وبلاگ